فایزه

لغت نامه دهخدا

( فایزة ) فایزة. [ ی ِزَ ] ( ع ص ) مؤنث فایز. رجوع به فایز و فائز شود.

فرهنگ فارسی

مونث فایز

پیشنهاد کاربران

فائزه یعنی خوشگل دلبر نفس بهترین همه وجود مهربون
فایزه یعنی زندگی نو چون از وقتی وارد زندگیم شده زندگیمو عوض کزده عاشقتم فایزه جون
رستگار، کسی به بالاترین درجه ها رسیده
فایزه یعنی عشق خواهر
فایزه در واقع همان فائزه مباشد وبه معنی ( رستگار شده ) که به دلیل نبودن حرف ( ئ ) دربرخی کیبوردها وفضای مجازی به ناچار - - - - فایزه نوشته میشود

بپرس