دیکشنری
مترجم
بپرس
فایح
دنبال کنید
لغت نامه دهخدا
فایح. [ ی ِ ] ( ع ص ) فائح. رجوع به فائح شود.
فرهنگ فارسی
۱ - بوی خوش دهنده : در اثنائ قصیده ای که به ثنای فایحش موشح دارم ... ۲ - مستمع
فرهنگ معین
(یِ ) [ ع . فائح ] (اِفا. ) بوی خوش دهنده .
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها