فاژه

لغت نامه دهخدا

فاژه. [ ژَ / ژِ ]( اِ ) فاژ است که خمیازه باشد. ( برهان ) :
تو زر خواهی و من سخن عرضه دارم
تو در فاژه افتی و من در عطاسه.
انوری.
رجوع به فاژ شود. || سایبان. ( برهان ). رجوع به فاژ شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) خیمه چادر .

پیشنهاد کاربران

بپرس