فانفروا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)
نفر (۱۸ بار)

(بروزن فلس) نفر اگر با «من» و «عن» آید به معنی دوری و تفرق باشد و اگر با «الی» باشد به معنی خروج ورفتن است و بعبارت دیگر اگر گوییم: «نَفَرَمَنْهُ وَعَنْهُ» یعنی از آن دور شد و اگر گوییم «نَفَرَ اِلَیْهِ» یعنی به سوی آن رفت. در قاموس گوید: «اَلنَّفْرُ: اَلتَّفَرُّقُ» و در اقرب الموارد آمده «نَفَرَتِ الدَّابَّةُ مِنْ کَذا» یعنی از آن ترسید و کنار شد. در مجمع ذیل . گوید: نفر رفتن است به سوی آنچه بر آن تهییج شده و در جای دیگر گفته: آن در اصل به معنی فزع است. . آن در تقدیر «فَلَوْلاَنَفَرَاِلی طَلَبِ الْعِلْمِ» است یعنی چرا از هر گروه دسته‏ای به طلب علم خارج نمی‏شوند تا در دین عالم باشند راجع به این آیه در «فقه» بحث شده است. . ای اهل ایمان احتیاط (و اسلحه) خویش را برگیرید و گروه گروه یا همگی به جهاد خارج شوید. نفُور: (بروزن عقول) بمعنی دوری است . بلکه در طغیان و دوری از حق اصرار ورزیدند و اگر با «الی» آید به معنی رفتن و خروج باشد چنانکه در اقرب الموارد هست. استنفار: رم دادن و رم کردن طلب خروج و حرکت است . گویی آنها الاغهای رم کرده‏اند که از شیرگریخته.

پیشنهاد کاربران

بپرس