لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
نزدیک، وابسته، مربوط، نسبی، فامیلی، خودی، وابسته به نسبت یا خویشی
خانوادگی، قومی، فامیلی، مربوط به خانواده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
فامیلی یا شهرت = نام خانوادگی => به دال بر بلندی واژه پیشنهاد نمی شود
نامگان ( نام گان ( واحد ) ) => نامگان = نام واحد ( یکدست و یکپارچه = اشتراکی ) که پیشنهاد می شود نامخان= که چون سان به بی عقلان است پیشنهاد نمیشود.
... [مشاهده متن کامل]
ناموس = در لاتین namous نوشته می شود و شهرت و فامیلی ( انچه که دیگران تو را به ان نام می شناسند ) که به دال اینکه چمار دیگری پیدا کرده و بهره بری دیگری شده است پیشنهاد نمی شود
نامگان ( نام گان ( واحد ) ) => نامگان = نام واحد ( یکدست و یکپارچه = اشتراکی ) که پیشنهاد می شود نامخان= که چون سان به بی عقلان است پیشنهاد نمیشود.
... [مشاهده متن کامل]
ناموس = در لاتین namous نوشته می شود و شهرت و فامیلی ( انچه که دیگران تو را به ان نام می شناسند ) که به دال اینکه چمار دیگری پیدا کرده و بهره بری دیگری شده است پیشنهاد نمی شود
صفر
رمازی یعنی چی
شمشمی ریشه ی شمیم است یعنی بوی خوش
پژونتن به معنی سربلند هست و فامیلی اصیل ایرانی هست.
معنی دونلو
هم ریشه وهم خون