فامور

لغت نامه دهخدا

فامور. ( اِخ ) یکی از دهستانهای چهارگانه بخش مرکزی شهرستان کازرون است که در جنوب خاوری بخش واقع است. آبادیهای آن در شمال ، خاور و جنوب خاوری دریاچه فامور پراکنده شده است. هوای آن گرم و مالاریایی است و آب مشروب و زراعتی آنجا از چشمه و قنات تأمین میگردد. محصول عمده دهستان غلات ، حبوبات ، برنج ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. از 5 آبادی تشکیل شده و قریه های مهم آن عبارتند از: قلعه نارنجی ، کرامت آباد و مالکی. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ). پانزده فرسنگ در نیم فرسنگ از قریه الک به باغ ترنجی امتدادآن است. از شمال و مشرق و مغرب به بلوک کازرون و ازجنوب به بلوک جره محدود میشود. هوایش گرم و شغل اهالی ماهیگیری است. دارای 1300 نفر جمعیت و مرکزش به اسم ده پاکاه 100 خانوار سکنه دارد. منبت سازی در آنجاشیوع دارد. ( از جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 112 )0

فرهنگ فارسی

یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان کازرون و آن در جنوب شرقی بخش واقع است و آبادیهای آن در شمال و مشرق و جنوب شرقی دریاچه فامور پراکنده اند . هوای آن گرم و آب مشروب و زراعتی از چشمه و قنات تامین میگردد . محصول غت حبوبات برنج لبنیات شغل زراعت و گله داری . دهستان مزبور از ۵ آبادی تشکیل شده که جمعیت آنها حدود ۵٠٠ تن است . قرای مهم آن عبارتند از : قلعه نارنجی کرامت آباد مالکی .

پیشنهاد کاربران

یاد باد آن روزگاران یاد باد!
از زیبایی های فامور و دریاچه پریشان تنها آه و حسرت برای نسل من مانده است!
در این فصل از سال بالای تپه های مشرف به دریاچه می رفتم و ساعت ها به مناظر خیره کننده آن می نگریستم. الان که ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ است ، و کم باران ترین سال، به حال طبیعت فامور و زمین سوخته ای که از آن دریاچه سرشار از حیات و زیبایی باقی مانده است ، باید گریست!
...
[مشاهده متن کامل]

بپرس