فامدار.( نف مرکب ) مدیون. ( یادداشت بخط مؤلف ) : فامداران تو باشند همه شهر درست نیست گیتی تهی از فام ده و فامگذار.سوزنی.
وام دار، قرض دار، مدیون: فام داران تو باشند همه شهر دُرُست / نیست گیتی تهی از فام ده و فام گذار (سوزنی: لغت نامه: فام دار ).