فاقع
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی فَاقِـعٌ: زرد روشن
ریشه کلمه:
فقع (۱ بار)
«فاقِع» از مادّه «فَقع» به معنای زرد خالص و یک دست است.
. فقع به معنی زردی شدید است «فَقَعَ لَوْنُهُ فَقْعاً: اِشْتَدَّتْ صُفْرَتُهُ» یعنی :آن گاوی است زرد پررنگ که بینندگان را شاد میگرداند، این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
ریشه کلمه:
فقع (۱ بار)
«فاقِع» از مادّه «فَقع» به معنای زرد خالص و یک دست است.
. فقع به معنی زردی شدید است «فَقَعَ لَوْنُهُ فَقْعاً: اِشْتَدَّتْ صُفْرَتُهُ» یعنی :آن گاوی است زرد پررنگ که بینندگان را شاد میگرداند، این کلمه فقط یکبار در قرآن آمده است.
wikialkb: فَاقِع
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید