[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ف (۲۹۹۹ بار)
قذف (۹ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
انداختن. گذاشتن. بهتر است آن را رهاکردن معنی کنیم که جامع انداختن و گذاشتن است . موسی را در صندوق بگذار و آن را به دریا رهاکن. معلوم است که انداختن معمولی مراد نیست. . مراد انداختن معنوی است . شاید منظور آن است که آنها را در آتش انداختیم ودر آتش گذاشتیم تا ذوب شود. در آیات قرآن محلی نیست که مراد از آن انداختن معمولی باشد مثل انداختن سنگ حتی .هم معلوم نیست که غیرمحسوس نباشد. . حق را در مقابل باطل میگذاریم که مغز باطل را می شکافد و بطلان آن را آشکار میکند مراد ظاهرا براهین حق در مقابل باطل است. . به نظر المیزان مراد از«اَلْحَقَّ» قرآن است یعنی خدا قرآن را نازل میکند و به قلبم میاندازد و او علّام الغیوب است. . مراد از قذف غیب ظاهرا ایرادات واهی بر معاد است وچون از فاصله بعید رساندن به هدف مقدور نیست شاید مراد از این تعبیر آن است که ایرادات آنها ضرری به معاد ندارد.
ف (۲۹۹۹ بار)
قذف (۹ بار)
ه (۳۵۷۶ بار)
انداختن. گذاشتن. بهتر است آن را رهاکردن معنی کنیم که جامع انداختن و گذاشتن است . موسی را در صندوق بگذار و آن را به دریا رهاکن. معلوم است که انداختن معمولی مراد نیست. . مراد انداختن معنوی است . شاید منظور آن است که آنها را در آتش انداختیم ودر آتش گذاشتیم تا ذوب شود. در آیات قرآن محلی نیست که مراد از آن انداختن معمولی باشد مثل انداختن سنگ حتی .هم معلوم نیست که غیرمحسوس نباشد. . حق را در مقابل باطل میگذاریم که مغز باطل را می شکافد و بطلان آن را آشکار میکند مراد ظاهرا براهین حق در مقابل باطل است. . به نظر المیزان مراد از«اَلْحَقَّ» قرآن است یعنی خدا قرآن را نازل میکند و به قلبم میاندازد و او علّام الغیوب است. . مراد از قذف غیب ظاهرا ایرادات واهی بر معاد است وچون از فاصله بعید رساندن به هدف مقدور نیست شاید مراد از این تعبیر آن است که ایرادات آنها ضرری به معاد ندارد.
wikialkb: فَاقْذِفِیه