فاطمی

/fAtemi/

معنی انگلیسی:
fatimid, fatimite

لغت نامه دهخدا

فاطمی. [ طِ می ی / می ] ( ص نسبی ) منسوب است به حضرت فاطمه. ( سمعانی ). در ایران خانواده های بسیاری که از نسل خاندان رسالت اند خود را فاطمی خوانده اند، و اولاد رسول را از جانب فاطمه زهرا فاطمی گویند. ( از یادداشت بخط مؤلف ). || پیروان مذهب اسماعیلی. قرمطی. سبعی. هفت امامی. باطنی. ملحد. حشاش. ( از یادداشت بخط مؤلف ). علت نامیدن این دسته از مسلمانان به فاطمی ، انتساب آنان به خلفای فاطمی مصر است که بیش از همه حکمرانان اسلامی در راه اشاعه مذهب اسماعیلی کوشیده اند :
زیر رکاب و علم فاطمی
نرم شود بیخردان را رقاب.
ناصرخسرو.
ای پسر دین محمد بمثل ْ چون جسد است
که بر آن شهره جسد فاطمیان همچو سرند.
ناصرخسرو.
خورشید فاطمی شد و باقوت
برگشت و از نشیب به بالا شد.
ناصرخسرو.

فاطمی. [ طِ می ی / می ] ( اِخ ) خلفای فاطمی ؛ فاطمیان. رجوع به فاطمیان شود.

فرهنگ فارسی

خلفای فاطمی فاطمیان
( صفت اسم ) منسوب به فاطمی مخصوصا فاطمه دختر پیغمبر ع کسی که از اولاد فاطمه ع باشد .

فرهنگ عمید

۱. سید، علوی.
۲. پیرو فرقۀ اسماعیلیه.
۳. هریک از خلفای فاطمی مصر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] منسوب به حضرت فاطمه علیها السّلام را گویند.
به نسل و فرزندان امیرمؤمنان علی علیه السّلام از حضرت فاطمه علیها السّلام، فاطمی گفته می شود. از این عنوان در باب های خمس ، نکاح و وقف نام برده اند.
← خمس
۱. ↑ منهاج الصالحین (خویی)، ج۱، ص۳۴۸.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۵، ص۶۳۸.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس