فاطمه سلطان
لغت نامه دهخدا
فاطمه سلطان. [ طِ م َ س ُ ] ( اِخ ) فاطمه سلطان امامی دختر شکراﷲمیرزا دارا. شاعره ای از مردم ابهر بوده که منظومه ای بنام هدیه فاطمیه ساخته است. ( الذریعه ج 9 ص 802 ).
فاطمه سلطان. [ طِ م َ س ُ ] ( اِخ ) دختر حاج میرزا حسین و نوه قائم مقام فراهانی ( متولد ششم رجب 1282 هَ. ق. ) درکتاب «از رابعه تا پروین » ذکر او آمده و نمونه ای ازقصایدش در خیرات حسان اعتمادالسلطنه نقل شده است.
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
فاطمه سلطان (دختر احمد یکم). فاطمه سلطان، ( ۱۶۰۷ استانبول – ۱۶۷۰ استانبول ) دختر احمد یکم از همسرش ماه پیکر سلطان، خواهر عثمان دوم، مراد چهارم، ابراهیم یکم و عمه محمد چهارم بود. فاطمه و خواهرش عایشه به دلیل ازدواج های سیاسی متعدد مشهور هستند. [ ۱]
فاطمه در سال ۱۶۰۷ متولد شد. اوسومین فرزند مشترک احمد یکم از همسر محبوبش ماه پیکر سلطان بود. او تا زمان مرگ پدرش در سال ۱۶۱۷ در کاخ توپکاپی زندگی می کرد، زمانی که مجبور شد به دنبال مادر و خواهرانش به اسکی سرای برود. در سال ۱۶۲۳، زمانی که برادر کوچکترش مراد چهارم سلطان جدید شد، به دربار بازگشت.
در زمان سلطنت برادرش عثمان دوم در سال ۱۶۲۰ فاطمه با داماد علی پاشا ازدواج کرد. زمانی که همسرش در سال ۱۶۲۳ در جنگ با صفویان کشته شد بیوه شد. در زمان سلطنت برادرش مراد چهارم، فاطمه سلطان در سال ۱۶۲۴ با دریاسالار چاتالی حسن پاشا ازدواج کرد بعدا به دلیل حمایت حسن پاشا از ماه پیکر سلطان، مراد این ازدواج را منحل کرد و طلاق فاطمه سلطان در سال ۱۶۲۷ داده شد. او از این ازدواج یک پسر داشت.
فاطمه سلطان چند ماه بعد در همان سال با کارا مصطفی پاشا والی مصر ازدواج کرد. او در سال ۱۶۲۸ بیوه شد، زمانی که کارا مصطفی پاشا توسط برادرش مراد به دلیل برخی اقدامات برخلاف قانون خدا اعدام شد. در سال ۱۶۳۰ با کانبولازاده مصطفی پاشا، ازدواج کرد که درسال ۱۶۳۶ به فرمان مراد اعدام شد. او از این ازدواج دو پسر داشت. پس از اعدام همسر چهارمش در سال ۱۶۳۷ با مقصود پاشا والی دیاربکر و پس از مرگ او در سال ۱۶۴۷ با کوجه یوسف پاشا ازدواج کرد. این ازدواج تا سال ۱۶۵۸ زمانی که پاشا فوت شد ادامه یافت.
در سال ۱۶۴۳، در اوایل سلطنت برادرش ابراهیم یکم، فاطمه مانند خواهرانش، حداکثر دستمزد روزانه برای شاهزاده خانم ها، یعنی ۴۰۰ آسپر دریافت میکرد، در سال ۱۶۴۷، فاطمه به همراه دو خواهرش، عایشه سلطان و خانزاده سلطان هم چنین اسماخان سلطان، دختر مراد، مورد هجوم اهانت و انزجار از سوی ابراهیم قرار گرفتند. او زمین ها و جواهرات آن ها را گرفت سپس آن ها را به خدمت هماشاه سلطان، صیغه ای که با او ازدواج کرده بود، قرار داد، در حالی که او غذا می خورد، عایشه صابون، فاطمه لگن، خانزاده حوله و اسماخان پارچ آب را در دست داشتند که همسر سلطان با آن دست هایش را میشست. به دلیل عدم خدمت درست به هماشاه، سلطان آن ها را به کاخ ادرنه تبعید کرد.
فاطمه در سال ۱۶۰۷ متولد شد. اوسومین فرزند مشترک احمد یکم از همسر محبوبش ماه پیکر سلطان بود. او تا زمان مرگ پدرش در سال ۱۶۱۷ در کاخ توپکاپی زندگی می کرد، زمانی که مجبور شد به دنبال مادر و خواهرانش به اسکی سرای برود. در سال ۱۶۲۳، زمانی که برادر کوچکترش مراد چهارم سلطان جدید شد، به دربار بازگشت.
در زمان سلطنت برادرش عثمان دوم در سال ۱۶۲۰ فاطمه با داماد علی پاشا ازدواج کرد. زمانی که همسرش در سال ۱۶۲۳ در جنگ با صفویان کشته شد بیوه شد. در زمان سلطنت برادرش مراد چهارم، فاطمه سلطان در سال ۱۶۲۴ با دریاسالار چاتالی حسن پاشا ازدواج کرد بعدا به دلیل حمایت حسن پاشا از ماه پیکر سلطان، مراد این ازدواج را منحل کرد و طلاق فاطمه سلطان در سال ۱۶۲۷ داده شد. او از این ازدواج یک پسر داشت.
فاطمه سلطان چند ماه بعد در همان سال با کارا مصطفی پاشا والی مصر ازدواج کرد. او در سال ۱۶۲۸ بیوه شد، زمانی که کارا مصطفی پاشا توسط برادرش مراد به دلیل برخی اقدامات برخلاف قانون خدا اعدام شد. در سال ۱۶۳۰ با کانبولازاده مصطفی پاشا، ازدواج کرد که درسال ۱۶۳۶ به فرمان مراد اعدام شد. او از این ازدواج دو پسر داشت. پس از اعدام همسر چهارمش در سال ۱۶۳۷ با مقصود پاشا والی دیاربکر و پس از مرگ او در سال ۱۶۴۷ با کوجه یوسف پاشا ازدواج کرد. این ازدواج تا سال ۱۶۵۸ زمانی که پاشا فوت شد ادامه یافت.
در سال ۱۶۴۳، در اوایل سلطنت برادرش ابراهیم یکم، فاطمه مانند خواهرانش، حداکثر دستمزد روزانه برای شاهزاده خانم ها، یعنی ۴۰۰ آسپر دریافت میکرد، در سال ۱۶۴۷، فاطمه به همراه دو خواهرش، عایشه سلطان و خانزاده سلطان هم چنین اسماخان سلطان، دختر مراد، مورد هجوم اهانت و انزجار از سوی ابراهیم قرار گرفتند. او زمین ها و جواهرات آن ها را گرفت سپس آن ها را به خدمت هماشاه سلطان، صیغه ای که با او ازدواج کرده بود، قرار داد، در حالی که او غذا می خورد، عایشه صابون، فاطمه لگن، خانزاده حوله و اسماخان پارچ آب را در دست داشتند که همسر سلطان با آن دست هایش را میشست. به دلیل عدم خدمت درست به هماشاه، سلطان آن ها را به کاخ ادرنه تبعید کرد.

فاطمه سلطان (دختر سلیم یکم). فاطمه سلطان، ( ترابزون – ۱۵۷۰ استانبول ) دختر سلیم یکم از عایشه حفصه سلطان خواهر سلیمان قانونی و عمه سلیم دوم بود.
فاطمه سلطان د در ترابزون متولد شد. او دختر شاهزاده سلیم ( بعدا سلیم یکم ) بود. فاطمه سلطان در سال ۱۵۲۳ با داماد مصطفی پاشا، فرماندار اناتولی ازدواج کرد اما بعدا از مصطفی پاشا طلاق گرفت ( ۱۵۳۰ ) . در سال ۱۵۳۲ با قره احمد پاشا فرماندار روملیا ازدواج کرد. احمد پاشا بعد از اعدام شاهزاده مصطفی وزیر اعظم امپراتوری عثمانی شد ( ۱۵۵۳–۱۵۵۵ ) اما بعدا به فرمان سلیمان اعدام شد.
فاطمه سلطان در نزد جانساران محبوب بود. سرانجام در سال ۱۵۷۰ فوت شد. وی در آرامگاه همسرش، کارا احمد پاشا دفن شد.

فاطمه سلطان د در ترابزون متولد شد. او دختر شاهزاده سلیم ( بعدا سلیم یکم ) بود. فاطمه سلطان در سال ۱۵۲۳ با داماد مصطفی پاشا، فرماندار اناتولی ازدواج کرد اما بعدا از مصطفی پاشا طلاق گرفت ( ۱۵۳۰ ) . در سال ۱۵۳۲ با قره احمد پاشا فرماندار روملیا ازدواج کرد. احمد پاشا بعد از اعدام شاهزاده مصطفی وزیر اعظم امپراتوری عثمانی شد ( ۱۵۵۳–۱۵۵۵ ) اما بعدا به فرمان سلیمان اعدام شد.
فاطمه سلطان در نزد جانساران محبوب بود. سرانجام در سال ۱۵۷۰ فوت شد. وی در آرامگاه همسرش، کارا احمد پاشا دفن شد.


فاطمه سلطان (دختر مراد سوم). فاطمه سلطان، ( تولد ۱۵۷۵ استانبول – مرگ ۱۶۲۰ استانبول ) دختر سلطان مراد سوم از همسرش صفیه سلطان، همچنین خواهر محمد سوم و عمه احمد یکم و مصطفی یکم بود. [ ۱]
فاطمه سلطان در استانبول متولد شد. او درسال ۱۵۹۳ با داماد خلیل پاشا دریاسالار امپراتوری عثمانی ازدواج کرد. مراسم عروسی او در کاخ ادرنه باشکوه برگزار شد. او در زمان سلطنت مراد سوم و محمد سوم از جایگاه بالایی برخوردار بود. [ ۲]
پس از مرگ خلیل پاشا در سال ۱۶۰۴ با داماد جعفر پاشا ازدواج کرد و بعد از مرگ او ( ۱۶۱۰ ) با داماد مراد پاشا ازدواج کرد. فاطمه سلطان در زمان سلطنت احمد، مورد احترام و سلطان جوان یکی از دختران خود را به افتخار عمه اش فاطمه نامید. فاطمه در سال ۱۶۲۰ فوت شد و در مقبره مراد سوم ایاصوفیا دفن شد. [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلففاطمه سلطان در استانبول متولد شد. او درسال ۱۵۹۳ با داماد خلیل پاشا دریاسالار امپراتوری عثمانی ازدواج کرد. مراسم عروسی او در کاخ ادرنه باشکوه برگزار شد. او در زمان سلطنت مراد سوم و محمد سوم از جایگاه بالایی برخوردار بود. [ ۲]
پس از مرگ خلیل پاشا در سال ۱۶۰۴ با داماد جعفر پاشا ازدواج کرد و بعد از مرگ او ( ۱۶۱۰ ) با داماد مراد پاشا ازدواج کرد. فاطمه سلطان در زمان سلطنت احمد، مورد احترام و سلطان جوان یکی از دختران خود را به افتخار عمه اش فاطمه نامید. فاطمه در سال ۱۶۲۰ فوت شد و در مقبره مراد سوم ایاصوفیا دفن شد. [ ۳]

پیشنهاد کاربران
فاطمه ؛
فدا شونده و فدا کننده ی جان ، جان فدا
فُتوا ؛
مرتبط با مفهوم کلیدواژه ی فطرت که اگر بخواهیم بر مبنای کلام این کلمه و کلمات مرتبط و دارای انشعاب با مصدر این کلمه یک تعریف داشته باشیم بدینصورت قابل تبیین می شود ؛
... [مشاهده متن کامل]
مفاد و اوامر و دستهورات و ایده هایی فطری که مفید به فایده و منتهی به آبادی و بودائی و دیبا شدن در مسائل زندگی از جانب مُفتی یا همان حاکم شرع می شود.
درک بهتر مفهوم کلمه ی فتوا مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمات هم خانواده با کلمه ی فتوا در متن زیر تبیین شده است ؛
فاطمه ؛ فدا شونده و فدا کننده ی جان ، جان فدا
فِدیه ؛
فدا کردن و فایده رساندن به یک سازمان یا یک سیستم و. . . جهت محقق شدن یک آرمان یا هدف.
فُتَوَّت ؛ تعاریفی مثل رادمردی و جوانمردی و . . . برای این کلیدواژه، از جهت رفتارها و عملکردهایی فطری می باشد که برگرفته از فطرت انسان جهت فِدیه دهنده بودن می باشد .
فطرت ؛ منشعب از کلمه ی مفید و فایده به معنی ذات و ندا و نور درون که از جانب الله الهام کننده به قلب انسان ها جاری می شود و انسان ها را در تشخیص سود و زیان مسایل زندگی و فایده بردن آگاه می کند.
فاطمه ؛ فدا شونده ، فدا کننده ، جان فدا
Food ؛
فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه در پهنه ی واژگان و دریای لغات در مبحث زبانشناسی منشعب از اصطلاح مفید بودن و کلمه ی فایده به معنی فایده دهنده و مفید به فایده و فِدیه دهنده بودن خوراکی ها مرتبط با کلماتی از قبیل ؛ فطرت فتیر فیتیله فتوت و. . . می باشد.
فیتیله ؛ مرتبط با مفهوم مشترک کلمه ی فطرت و فتیر و مفتول منشعب از کلمه ی مفید و فایده به معنی فایده رسان و فایده دهنده.
فتیر ؛ نان فتیر به نسبت نان معمولی چون از شیر و شکر و روغن حیوانی و سیاه دانه و کنجد و . . . پخته شده است و دارای فطرت بیشتری نسبت به نان معمولی می باشد بسیار مفیدتر و بسیار انرژی بخش تر می باشد.
بر همین مبنا چون نان فتیر به نسبت نان معمولی مفید به فایده تر می باشد از کلمه ی مفید برای نامگذاری این نان استفاده شده است.
به معنی پُر فایده و مفید به فایده مرتبط با مفهوم مشترک کلمه ی فطرت و کلمه ی food به معنی غذا در زبان انگلیسی.
اگر اثر و رد تعریف کلمه ی مفید را برای کلمه ی فطرت و فتیر و مفتول و فیتیله با مصدر و بن واژه ی ( ف د ) در زبان انگلیسی جستجو کنیم کلمه ی فود با نگارش food در زبان انگلیسی قابل مشاهده است.
مفتول ؛ مرتبط با کلمه ی فیتیله و فَتیر به معنی مفید و فایده دهنده و دارای فایده
حرف ل در ساختمان کلمه ی فیتیله و مفتول که نماد وجود یک انرژی لطیف و سیال و دارای جریان مستمر در مفهوم کلمات می باشد از طریق قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد بر همین مبنا در ساختمان این دو کلمه با مفهوم مشترک مفید بودن، کلمه ی فطرت و فتیر قابل مشاهده می شود.
مُفت ؛ اصطلاح مُفت بودن از جهت مفید به فایده بودن که منتج به فراوانی می شود می باشد. یعنی اصطلاح مُفت بودن علارغم گران بودن چیزی از جهت عایدات بیشتری که به نسبت پرداخت هزینه نصیب می شود دارای معنا و مفهوم می باشد.
تعریف مجانی برای کلمه ی مفت که یک تعریف غیرانطباقی و درست هم می باشد از جهت جان دهنده بودن و مُجین یا مُژین بودن دارای معنا و مفهوم می باشد.
در ادامه ی تحلیل و تفسیرِ معنا و مفهوم کلمه ی مفت ، کلمه ی اَرزان با ریخت مشابه آریسان از جهت اَرزنده بودن و اَرزندگی و اَرزیدن و انرژی بخش بودن دارای معنا و مفهوم می باشد.
مُفتی ؛ حاکم شرع و شخص فتوا دهنده از جهت مفادی که مفید به فایده می باشد و کلامش بر مبنای یک حقیقت که برگرفته از فطرت و بر مبنای یک اصول اصلاح کننده می باشد.
فُتوا ؛
مرتبط با مفهوم کلیدواژه ی فطرت که اگر بخواهیم بر مبنای کلام این کلمه و کلمات مرتبط و دارای انشعاب با مصدر این کلمه یک تعریف داشته باشیم بدینصورت قابل تبیین می شود ؛
مفاد و اوامر و دستهورات و ایده هایی فطری که مفید به فایده و منتهی به آبادی و بودائی و دیبا شدن در مسائل زندگی از جانب مُفتی یا همان حاکم شرع می شود.
یعنی هر ایده و نظر و پیشنهاد که منتهی به اجرایی شدن کلام این کلمه نشود فلسفه ی وجودیِ معنا و مفهوم این کلمه صورت نگرفته است.
این کلمه دارای ریشه ی ثلاثی ( ف ت و ) می باشد که مصدر و بن واژه ی این ریشه دو حرف ( ف ت ) می باشد.
حرف ف در ساختمان این کلمه از طریق قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در موقعیت های کاربردی مختلف قابل تبدیل به حروفی مثل ( پ ب ) می باشد.
حرف ت در ساختمان این کلمه به دلیل نقطه و محل مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف د می باشد.
از این مصدر با یک مفهوم مشترک کلمات بسیار زیادی با ساختمان های متفاوت با موقعیت های کاربردی مختلف ایجاد می شود.
روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال حروف از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات عبارت است از ؛ فتوا ، فتفا ، فتپا ، فتبا.
نزدیک ترین کلمات به کلمه ی فتوا با یک موقعیت کاربردی دیگر ، کلمه ی فتوت و مفید و مفاد و فایده می باشد.
کلمه ی فتوا و فُتُوَّت و مفاد و مفید و فایده به لحاظ معنا و مفهوم نهفته در ساختمان این کلمه ، مرتبط است با کلماتی از قبیل ؛ آفتاب ، تابش ، تابیدن و تاباندن.
کلمات دیگری که از ساختمان این کلمه قابل مشاهده است عبارتند از آبادی آداب دیبا بودا
البته اگر برای کلمه ی فُتوا افزونه ی تعالی بخش حرف ( آ ) را به عنوان باب ورود به کلمه برای یافتن و مشاهده کلمه ی آفتاب در نظر بگیریم کلمه ی مشابه دیگری که در این مسیر قابل مشاهده می شود کلمه ی آفت است که نباید ما را در این مسیر برای رسیدن به منظور و مفهوم این کلمه به انحراف بکشاند.
چون مسیر ایجاد کلمه ی آفت منشعب شده از کلمه ی اُفت و افتادن و فُوْت می باشد.
و همچنین کلمات مشابه دیگری از قبیل ؛ فتنه ، فتانه ، مفتون
فدا شونده و فدا کننده ی جان ، جان فدا
فُتوا ؛
مرتبط با مفهوم کلیدواژه ی فطرت که اگر بخواهیم بر مبنای کلام این کلمه و کلمات مرتبط و دارای انشعاب با مصدر این کلمه یک تعریف داشته باشیم بدینصورت قابل تبیین می شود ؛
... [مشاهده متن کامل]
مفاد و اوامر و دستهورات و ایده هایی فطری که مفید به فایده و منتهی به آبادی و بودائی و دیبا شدن در مسائل زندگی از جانب مُفتی یا همان حاکم شرع می شود.
درک بهتر مفهوم کلمه ی فتوا مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمات هم خانواده با کلمه ی فتوا در متن زیر تبیین شده است ؛
فاطمه ؛ فدا شونده و فدا کننده ی جان ، جان فدا
فِدیه ؛
فدا کردن و فایده رساندن به یک سازمان یا یک سیستم و. . . جهت محقق شدن یک آرمان یا هدف.
فُتَوَّت ؛ تعاریفی مثل رادمردی و جوانمردی و . . . برای این کلیدواژه، از جهت رفتارها و عملکردهایی فطری می باشد که برگرفته از فطرت انسان جهت فِدیه دهنده بودن می باشد .
فطرت ؛ منشعب از کلمه ی مفید و فایده به معنی ذات و ندا و نور درون که از جانب الله الهام کننده به قلب انسان ها جاری می شود و انسان ها را در تشخیص سود و زیان مسایل زندگی و فایده بردن آگاه می کند.
فاطمه ؛ فدا شونده ، فدا کننده ، جان فدا
فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه در پهنه ی واژگان و دریای لغات در مبحث زبانشناسی منشعب از اصطلاح مفید بودن و کلمه ی فایده به معنی فایده دهنده و مفید به فایده و فِدیه دهنده بودن خوراکی ها مرتبط با کلماتی از قبیل ؛ فطرت فتیر فیتیله فتوت و. . . می باشد.
فیتیله ؛ مرتبط با مفهوم مشترک کلمه ی فطرت و فتیر و مفتول منشعب از کلمه ی مفید و فایده به معنی فایده رسان و فایده دهنده.
فتیر ؛ نان فتیر به نسبت نان معمولی چون از شیر و شکر و روغن حیوانی و سیاه دانه و کنجد و . . . پخته شده است و دارای فطرت بیشتری نسبت به نان معمولی می باشد بسیار مفیدتر و بسیار انرژی بخش تر می باشد.
بر همین مبنا چون نان فتیر به نسبت نان معمولی مفید به فایده تر می باشد از کلمه ی مفید برای نامگذاری این نان استفاده شده است.
به معنی پُر فایده و مفید به فایده مرتبط با مفهوم مشترک کلمه ی فطرت و کلمه ی food به معنی غذا در زبان انگلیسی.
اگر اثر و رد تعریف کلمه ی مفید را برای کلمه ی فطرت و فتیر و مفتول و فیتیله با مصدر و بن واژه ی ( ف د ) در زبان انگلیسی جستجو کنیم کلمه ی فود با نگارش food در زبان انگلیسی قابل مشاهده است.
مفتول ؛ مرتبط با کلمه ی فیتیله و فَتیر به معنی مفید و فایده دهنده و دارای فایده
حرف ل در ساختمان کلمه ی فیتیله و مفتول که نماد وجود یک انرژی لطیف و سیال و دارای جریان مستمر در مفهوم کلمات می باشد از طریق قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد بر همین مبنا در ساختمان این دو کلمه با مفهوم مشترک مفید بودن، کلمه ی فطرت و فتیر قابل مشاهده می شود.
مُفت ؛ اصطلاح مُفت بودن از جهت مفید به فایده بودن که منتج به فراوانی می شود می باشد. یعنی اصطلاح مُفت بودن علارغم گران بودن چیزی از جهت عایدات بیشتری که به نسبت پرداخت هزینه نصیب می شود دارای معنا و مفهوم می باشد.
تعریف مجانی برای کلمه ی مفت که یک تعریف غیرانطباقی و درست هم می باشد از جهت جان دهنده بودن و مُجین یا مُژین بودن دارای معنا و مفهوم می باشد.
در ادامه ی تحلیل و تفسیرِ معنا و مفهوم کلمه ی مفت ، کلمه ی اَرزان با ریخت مشابه آریسان از جهت اَرزنده بودن و اَرزندگی و اَرزیدن و انرژی بخش بودن دارای معنا و مفهوم می باشد.
مُفتی ؛ حاکم شرع و شخص فتوا دهنده از جهت مفادی که مفید به فایده می باشد و کلامش بر مبنای یک حقیقت که برگرفته از فطرت و بر مبنای یک اصول اصلاح کننده می باشد.
فُتوا ؛
مرتبط با مفهوم کلیدواژه ی فطرت که اگر بخواهیم بر مبنای کلام این کلمه و کلمات مرتبط و دارای انشعاب با مصدر این کلمه یک تعریف داشته باشیم بدینصورت قابل تبیین می شود ؛
مفاد و اوامر و دستهورات و ایده هایی فطری که مفید به فایده و منتهی به آبادی و بودائی و دیبا شدن در مسائل زندگی از جانب مُفتی یا همان حاکم شرع می شود.
یعنی هر ایده و نظر و پیشنهاد که منتهی به اجرایی شدن کلام این کلمه نشود فلسفه ی وجودیِ معنا و مفهوم این کلمه صورت نگرفته است.
این کلمه دارای ریشه ی ثلاثی ( ف ت و ) می باشد که مصدر و بن واژه ی این ریشه دو حرف ( ف ت ) می باشد.
حرف ف در ساختمان این کلمه از طریق قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در موقعیت های کاربردی مختلف قابل تبدیل به حروفی مثل ( پ ب ) می باشد.
حرف ت در ساختمان این کلمه به دلیل نقطه و محل مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف د می باشد.
از این مصدر با یک مفهوم مشترک کلمات بسیار زیادی با ساختمان های متفاوت با موقعیت های کاربردی مختلف ایجاد می شود.
روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال حروف از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات عبارت است از ؛ فتوا ، فتفا ، فتپا ، فتبا.
نزدیک ترین کلمات به کلمه ی فتوا با یک موقعیت کاربردی دیگر ، کلمه ی فتوت و مفید و مفاد و فایده می باشد.
کلمه ی فتوا و فُتُوَّت و مفاد و مفید و فایده به لحاظ معنا و مفهوم نهفته در ساختمان این کلمه ، مرتبط است با کلماتی از قبیل ؛ آفتاب ، تابش ، تابیدن و تاباندن.
کلمات دیگری که از ساختمان این کلمه قابل مشاهده است عبارتند از آبادی آداب دیبا بودا
البته اگر برای کلمه ی فُتوا افزونه ی تعالی بخش حرف ( آ ) را به عنوان باب ورود به کلمه برای یافتن و مشاهده کلمه ی آفتاب در نظر بگیریم کلمه ی مشابه دیگری که در این مسیر قابل مشاهده می شود کلمه ی آفت است که نباید ما را در این مسیر برای رسیدن به منظور و مفهوم این کلمه به انحراف بکشاند.
چون مسیر ایجاد کلمه ی آفت منشعب شده از کلمه ی اُفت و افتادن و فُوْت می باشد.
و همچنین کلمات مشابه دیگری از قبیل ؛ فتنه ، فتانه ، مفتون