فاشرستین

لغت نامه دهخدا

فاشرستین. [ ش ِ رِ ] ( سریانی ، اِ ) به لغت سریانی و بعضی گفته اند یونانی ، بمعنی دافع. شصت علت باشد، و آن گیاهی است که شیرازیان سیاه دارو گویند و به عربی کرمةالاسود خوانند، و آن شش بندان است که مانند عشقه بر درخت پیچد. ( برهان ). دزی صور دیگر کلمه را فاشررشتین ، فاشرشتین و فاشرشیین ذکر کرده است. ( دزی ج 2 ص 269 ) . نباتش در پیچیدن به مجاور خود، شبیه است به لبلاب و در رنگ مخالف فاشروا، و به فارسی ششبندان نامند. ساق او سیاه و ثمرش مانند فاشروا سیاه است. و ظاهر بیخ او سیاه و باطن سرخ ، و در افعال ضعیف تر از فاشرا و ضماد برگش جهت زخمهای حیوان و استوای عصب نافع است. ( تحفه حکیم مؤمن ). به عربی کرمةالاسود و به یونانی البابس مالیا بمعنی کرم اسود و به رومی اناروترطیس ، و به بربری میمون و به اندلس معروف به بوطانیه است. ( از مخزن الادویه ). کرمةالبیضا. فاشرشین. کرمةالسوداء. انبالیس مالینا . ( یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فاشرا و فاترسین شود.

فرهنگ عمید

گیاهی شبیه فاشرا یا لبلاب، با برگ هایی پهن ، ساقه ای سیاه، و میوه ای خوشه ای که به گیاهان و اشیای اطراف خود می پیچد، شش بندان سیاه، سیاه دارو.

پیشنهاد کاربران

بپرس