فاشرا
/fASerA/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
دانشنامه آزاد فارسی
فاشَرا
فاشَرا
گیاهانی علفی، از جنس Bryonia، خانوادۀ کدوییان. ریشۀ این گیاهان پایا به شکل شلغم، برگ های آن متناوب پنجه ای و دارای پیچک های ساده است. گل ها تک جنس و کاسۀ سبز آن کم کم قرمزرنگ می شود. میوۀ کوچک و سبزرنگ آن ها نیز کم کم قرمز می شود. گونۀ معروف آن B. dioica است که ریشه اش مسهل و به شلغم شیطان معروف است. فاشرای زبر و فاشرای یک پایه از دیگر گیاهان این جنس در ایران اند.
فاشَرا
گیاهانی علفی، از جنس Bryonia، خانوادۀ کدوییان. ریشۀ این گیاهان پایا به شکل شلغم، برگ های آن متناوب پنجه ای و دارای پیچک های ساده است. گل ها تک جنس و کاسۀ سبز آن کم کم قرمزرنگ می شود. میوۀ کوچک و سبزرنگ آن ها نیز کم کم قرمز می شود. گونۀ معروف آن B. dioica است که ریشه اش مسهل و به شلغم شیطان معروف است. فاشرای زبر و فاشرای یک پایه از دیگر گیاهان این جنس در ایران اند.
wikijoo: فاشرا
پیشنهاد کاربران
مخزن الادویه:
به فتح فا و الف و فتح شین معجمه و را ی مهمله و الف معـرب از فاشار سریانی است و به عربی کرمۀ البیضا و به فارسی هزارفشـان
و هزارگشان که معرب آن هزارجشان است و معنـی هزار گشـان الف عالیج یعنی هزارشاخ و بعضی گفته اند معنی الف ذراع است و نیست چنین بلکه به معنی اول است و نیز بـ ه فارسـی مـاردار و و
... [مشاهده متن کامل]
کرم دشتی و به شیرازی نخوشی جهت آنکه نبات آن در زمسـتان خشک نمی گردد.
و تفلیسی گفته به سریانی کتبا نامند، و به رومی
حلیلوطن و به یونانی اغلیطوس و به بربری ارجـالون و در تنکـابن و طبرستان الاملک گویند .
ماهیت آن : نباتی است شبیه به تاک انگور خاردار و برگ آن با ملاست و مایل به تدویر و تارها دارد ماننـد تـاک و بـر مجـاور خود می پیچد و ثمر آن به قـدر نخـودی و سـرخ خوشـه دار و در زمستان ثمر آن بی برگ مـی مانـد و طعـم آن حـاد بـا حرافـت و
قبوضت.
و صاحب اختیارات بدیعی گفته در هر خوشه قریـب بـه ده دانه میباشد و در ابتدا سبز و بعد از رسیدن سـرخ مـی گـردد و آن را سیاه دارو خوانند و در کوهستان بلاد فارس کثیرالوجـود و
بســیار مســتعمل خصوصــاً بــیخ آ ن در ســموم منهوشــه و آن را عودالحیه نامند و بسیار شبیه به قسط تلخ و عطاران به جای قسط تلخ میفروشند و طعم آن با قبوضـت و حـاد حریـف بسـیار تلـخ
است .
در قانون در قفطارغان مذکور است که هزارجشان اسـت و مختار و مستعمل تر و تازه آنست .
به فتح فا و الف و فتح شین معجمه و را ی مهمله و الف معـرب از فاشار سریانی است و به عربی کرمۀ البیضا و به فارسی هزارفشـان
و هزارگشان که معرب آن هزارجشان است و معنـی هزار گشـان الف عالیج یعنی هزارشاخ و بعضی گفته اند معنی الف ذراع است و نیست چنین بلکه به معنی اول است و نیز بـ ه فارسـی مـاردار و و
... [مشاهده متن کامل]
کرم دشتی و به شیرازی نخوشی جهت آنکه نبات آن در زمسـتان خشک نمی گردد.
و تفلیسی گفته به سریانی کتبا نامند، و به رومی
حلیلوطن و به یونانی اغلیطوس و به بربری ارجـالون و در تنکـابن و طبرستان الاملک گویند .
ماهیت آن : نباتی است شبیه به تاک انگور خاردار و برگ آن با ملاست و مایل به تدویر و تارها دارد ماننـد تـاک و بـر مجـاور خود می پیچد و ثمر آن به قـدر نخـودی و سـرخ خوشـه دار و در زمستان ثمر آن بی برگ مـی مانـد و طعـم آن حـاد بـا حرافـت و
قبوضت.
و صاحب اختیارات بدیعی گفته در هر خوشه قریـب بـه ده دانه میباشد و در ابتدا سبز و بعد از رسیدن سـرخ مـی گـردد و آن را سیاه دارو خوانند و در کوهستان بلاد فارس کثیرالوجـود و
بســیار مســتعمل خصوصــاً بــیخ آ ن در ســموم منهوشــه و آن را عودالحیه نامند و بسیار شبیه به قسط تلخ و عطاران به جای قسط تلخ میفروشند و طعم آن با قبوضـت و حـاد حریـف بسـیار تلـخ
است .
در قانون در قفطارغان مذکور است که هزارجشان اسـت و مختار و مستعمل تر و تازه آنست .