آقای علی باقری عزیز لطفاً اصلاح کنید ( فاش نیز از این نوع استعمار است. ) که گویا باید این گونه باشد: ( فاش نیز از این نوع استعمال است. )
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ أَمْرُهُ وَ حَمْدُهُ الظَّاهِرِ بِالْکَرَمِ مَجْدُهُ ( از دعای افتتاح )
سپاس خدای را که فرمان و سپاسش در آفریدگان جاری است و بزرگواری اش با کرمش آشکار است،
واژه فاش
معادل ابجد 381
تعداد حروف 3
تلفظ fāš
نقش دستوری صفت
ترکیب ( قید ) [عربی: فاشٍٍ ( = فاشی ) ]
مختصات ( ق . )
آواشناسی fAS
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
افشا = اپشا = اپ شای = بسیار شای شده و شای را در شایگان / شاید / شایان / شایسته / شایعه / شایع و. . . . میبینیم و شای به چمه مورد توجه می باشد پس
افشا می شود اپ شای = بسیار مورد توج قرار گرفتن که در اثر فاش شدن ( پاش شدن و پاشیدن ) سخن است و اف یا اپ در up لاتین / اف سار / فشار ( ف شار ) / فرزانه ( اپرزانه ) / پریدن ( فریا = پریا ) و . . . میبینیم پی میبینید که افشا میشود افشای یا همان بسیار فاش کردن یا پاشیدن سخن یا پیام.
... [مشاهده متن کامل] بر زبان آورده شدن ( جُستار یا چیستانی )
نمونه:
مهستان نمایندگان �یانکی� ها سیاهه ( لایحه ) ای را پذیرفت ( به تصویب رساند ) که در آن از دولت �جو بایدن� [بخوان: �پرزیدنت بادبادی�] خواسته شده است تا همه ی داده های ( اطلاعات ) بدست آمده در زمینه ی خاستگاه �ویروس کرونا� [نام دانشورانه ی آن: سارس ـ ۲] را بر زبان آوَرَد ( فاش نماید ) .
... [مشاهده متن کامل]
در کنار چند تایی از برابرهای درست یاد شده در بالا، روشنگری ایرزاد، چشمگیر و شایان درنگ و بررسی است.
سرباز. [ س َ ] ( ص مرکب ) روشن. صریح. بدون پرده. فاش :
مگو از هیچ نوعی پیش زن راز
که زن رازت بگوید جمله سرباز.
عطار.
فاش
اگر نیک بنگریم در کاربُرد فاش مینه ی پاش را درمی یابیم وختی می گوییم یا می شنویم : خَبَری یا رازی فاش شد ینی به همه جا پاش شد یا پاشیده و پراکنده و پخش شدو با این کار همه از آن باخبر و آگاه گَشتند .
فاش:اصل عربی فاش، فاشی است ولی چون لفظ منقوص مانند قاضی و داعی در حال رفع و جرّ اعلال می شود و یاء آن می افتد و بدین صورت درمی آید: قاضٍ، داعٍ - ظاهراً فارسی زبانان در بعضی موارد این حالت را معتبر داشته اند با حذف تنوین از قبیل: صاف ، داج ، یمان به جای صافی داعی و یمانی ، فاش نیز از این نوع استعمار است.
... [مشاهده متن کامل]
( ( با حکیم او قصه ها می گفت فاش
از مقام و خواجگان و شهر و باش ) )
( شرح مثنوی شریف، فروزان فر ، بدیع الزمان ، چاپ هشتم ، 1375 . ص 102 )
فاش
این واژه می تواند همان پاش و پاشیدن پارسی باشد
هر چند شکل اِفشا هم می تواند : اَفشیدن یا اَفشاندن بوده باشد.
میتوان برای این هوزهء مَئنایی ( حوزهء مَعنایی ) با دستور زبان پارسی از آن بهره جُست :
... [مشاهده متن کامل]
اِفشا = فاشیدَن ، اَفشیدن ، اَفشاندن ، فاشندگی ، فاشگری، اَفشَندگی ، اَفشا ، اَفشید
اِفشا کننده = فاشَنده ، اَفشَنده
اِفشا شونده = فاشیده، اَفشیده
اِفشاگَر = فاشگَر، اَفشیدگَر
شاید به این مینه است که با شید به چیزی نور تاباندن و آن را روشن ساختن و بدین گونه آن را پادپوشی یا آپوشی یا بَرمَلا کردن و با آن راستی یا حقیقت را بازیابی یا کشف کردن ، باشد .
فاش: [اصطلاح موسیقی ] یک نوع صدا و یا دسته بندی صوتی. در زبان آلمانی به معنی سوژه هم می باشد.
در زبان لری بختیاری به معنی
گل درخت کنار. برملا کردن
Fash
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)