فاسقون

لغت نامه دهخدا

فاسقون. [ س ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ فاسق در حالت رفع.

فاسقون. [ س ِ ] ( اِخ ) به لغت رومی نام بیشه و جنگلی است درروم. ( برهان ). در معجم البلدان و نخبة الدهر و حدودالعالم نیامده. ( حاشیه برهان چ معین ) :
که او گفت در بیشه فاسقون
یکی گرگ یابی بسان هیون.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1463 ).
چنین تا لب بیشه فاسقون
برفتند پویان و دل پر ز خون.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1465 ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی فَاسِقُونَ: بیرون روندگان از بندگی - سرپیچی کنندگان از فرمان پروردگار ( کلمه فسق به معنای بیرون شدن است ، وقتی میگویند : فسقت التمرة که خرما از پوست خود بیرون شده باشد ، لذا "فاسق " به کسی می گویند که از بندگی پروردگار بیرون رفته است )
ریشه کلمه:
فسق (۵۴ بار)

پیشنهاد کاربران

فسق مقابل عدالت است و به معنای خارج شدن از طاعت به سبب گناه کردن و ترک دستورهای خداوند است

بپرس