فارق

لغت نامه دهخدا

فارق. [ رِ ] ( ع ص )نعت فاعلی از فَرق و فرقان. آنکه میان حق و باطل فرق گذارد. ( از اقرب الموارد ). جداکننده. ممیز. تأنیث آن فارقة. ج ، فارقات ، فوارق. || ماده شتری که از درد زایمان به خود پیچد. ج ، فوارق ، فُرَّق ، فُرُق. ( از اقرب الموارد ). || ماده خری که ازدرد زایمان به خود پیچد. ( آنندراج ). || پاره ابری که از ابرها جدا افتد. ( از اقرب الموارد ).
- قیاس مع الفارق ؛ قیاس کردن چیزی با چیز دیگر بلا مناسبت و اشتراک میان هر دو. ( آنندراج ). رجوع به قیاس شود.

فرهنگ فارسی

جداکننده، آنکه بین حق وباطل فرق گذارد، تفاوت میان دوامر
( اسم ) ۱ - آنکه میان حق و باطل فرق گذارد ۲ - جدا کننده ممیز ۳ - ( اسم ) تفاوت بین دو امر ۴ - ( اسم ) کتان .

فرهنگ معین

(رِ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) جداکننده ، آن که بین حق و باطل فرق می گذارد. ۲ - (اِ. ) تفاوت بین دو امر.

فرهنگ عمید

ویژگی آنچه دو چیز را از هم جدا می کند، جداکننده، ممّیز.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] این صفحه مدخلی از فرهنگ قرآن است
از باب «فرق، یفرق، فرقاً» به معنای فاصله انداختن و جدا نمودن دو چیز را گویند. این صفت فعلی دو بار در قرآن در مورد جدا کردن دریا برای بنی اسرائیل و جدا کردن قرآن آمده است:
این صفت الهی به صورت اسمی نیز در ادعیه آمده است.
فرهنگ قرآن، جلد 21، صفحه 500.

مترادف ها

separator (اسم)
تفکیک کننده، جدا ساز، الت خامه گیری، دستگاه تجزیه، فارق، خامه گیر

پیشنهاد کاربران

بپرس