فادزهر


مترادف فادزهر: پادزهر، تریاق، نوشدارو

لغت نامه دهخدا

فادزهر. [ زَ ] ( معرب ، اِ مرکب ) معرب پادزهر است ، و هر دوایی که حافظ روح باشد و دفع ضرر سم کند فادزهر گویند عموماً و آن را که به عربی حجرالتیس خوانند مخصوصاً. ( برهان ). عرب آن را مسوس خوانند. بر چند نوع باشد: زرد و اغبر، و بر سفیدی زند و بر سبزی زند. بهترینش زرد و اغبر است. ( نزهةالقلوب ج 3 ص 205 ). پادزهر. پازهر. تریاق. حجرالحیه. رجوع به فادَج و پازهر شود.

فرهنگ فارسی

معرب پادزهر، پادزهر، ضدزهرداروئی که دفع ضررسم ازبدن بکند
( اسم ) پازهر . یا فادزهر حیوانی . تشکیلات سنگ مانندی که در معده بعض جانوران متشکل می گردد و سابقا خواصی عجیب بدان نسبت می دادند و آن را دافع سموم می دانستند . یا فادزهر معدنی . پادزهر حجری فادج .

فرهنگ معین

(زَ ) (اِمر. ) معرب پادزهر.

پیشنهاد کاربران

بپرس