( فائق آمدن ) فائق آمدن. [ ءِ م َ دَ ] ( مص مرکب ) چیره شدن. برتری یافتن. رجوع به فائق و فائق شدن شود.
surmount (فعل)برطرف کردن، غالب امدن بر، فائق امدن، از میان برداشتن، بالا قرار گرفتنoverbear (فعل)مغلوب کردن، بزمین زدن، فائق امدن، زیاد میوه دادن