فئه

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گروه دسته ۲ - دسته ای از لشکریان .

فرهنگ معین

(فِ ئَ یا ئِ ) [ ع . فئة ] (اِ. ) ۱ - گروه ، دسته . ۲ - دسته ای از لشکریان .

فرهنگ عمید

جماعت، طایفه، گروه، دسته.

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] فئة در لغت به معنای گروه و دسته است.
کم من فئة قلیلة غلبت فئةً کثیرةً باذن الله : چه بسیار گروه اندک که به اذن خدا بر گروه انبوه غلبه کرده است.
امیرالمؤمنین (ع) در مقام بیان فضایل خویش و علم او به حوادثی که در آینده به وقوع می پیوندد:
«والذی نفسی بیده لا تسألونی عن شیء فیما بینکم وبین الساعة ولا عن فئة تهدی مئةً وتضلّ مئةً الاّ انبأتکم بناعقها وقائدها وسائقها...» : سوگند به آن که جانم بدست او است ممکن نیست از آنچه که بین امروز تا قیامت روی می دهد، ویا در باره گروهی که صد نفر را هدایت وصد نفر را گمراه کنند از من بپرسید جز آن که از دعوت کننده و رهبر و آن کسی که زمام این گروه را بدست دارد... خبر می دهم.
پیغمبر اسلام (ص) به عمّار یاسر فرمود: «ویحک یا ابن سمیّة! تقتلک الفئة الباغیة» : وای بر تو ای پسر سمیه (نام مادر عمار) گروه متجاوز که علیه امام زمانشان قیام کرده باشند ترا بکشند.
علیّ (علیه السلام) می فرماید: «القتال قتالان: قتال الفئة الکافرة حتّی یسلموا، وقتال الفئة الباغیة حتی یفیؤوا» : جهاد بر دو قسم است: جهاد با کفار، تا اسلام آورند، وجهاد با سرکشان وخارجان علیه امام وقت، تا به دین اسلام بازگردند.

[ویکی الکتاب] معنی فِئَةٌ: جماعتی - گروهی
معنی مُتَحَیِّزاً: تغییر مکان دهنده (تحیز به معنای گرفتن حیز است که به معنای مکان است ، و کلمه فئة به معنای یک قطعه از جماعت مردم است و تحیز بسوی فئه به این معنا است که مرد جنگی از یک تاختن صرفنظر نموده و خود را به طرف عدهای از قوم خود بکشاند تا به اتفاق ایشان بجنگد)
معنی مُنتَصِرِینَ: یاری کنندگان - آنان که به یاری می طلبند (عبارت "وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ ﭐللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِراً "یعنی: و برایش گروهی نبود که او را در برابر خدا یاری دهند، و خودش هم قدرت نداشت که عذاب را از خود برطرف کند)
معنی مُنتَصِراً: یاری کننده - به یاری طلبنده (عبارت "وَلَمْ تَکُن لَّهُ فِئَةٌ یَنصُرُونَهُ مِن دُونِ ﭐللَّهِ وَمَا کَانَ مُنتَصِراً "یعنی: و برایش گروهی نبود که او را در برابر خدا یاری دهند، و خودش هم قدرت نداشت که عذاب را از خود برطرف کند)- آنانکه یکدیگر را یاری و ...
ریشه کلمه:
فئی (۱۰ بار)

«فِئَة» از مادّه «فَیْیء» در اصل به معنای بازگشت است و از آنجا که جمعیتی که پشتیبان یکدیگرند هر یک به کمک دیگری باز می گردد، به آنها «فِئَة» (بر وزن هبه) اطلاق شده است.
گروه. دسته. در اقرب الموارد گفته: تاء آن عوض از یاء است که اصل آن «فأی» است و از کلیات ابوالبقاء نقل کرده: فئة جماعتی است که در یاری به یکدیگر رجوع کنند. ناگفته نماند این در صورتی است که فئة را از «فی‏ء» بگیریم که به معنی رجوع است چنانکه راغب عقیده دارد. . چه بسا گروه کمی که به اذن خدا بر گروهی بسیار غلبه کرده است. . برای شما در دو گروه که با هم روبه رو شدند آیتی بود گروهی در راه خدا می‏جنگید و گروه دیگر کافر بود. . رجوع شود به «رکس».

مترادف ها

party (اسم)
طرف، فرقه، قسمت، جمعیت، دسته، مهمانی، بزم، سور، یارو، بخش، فئه، حزب، دسته همفکر، دسته متشکل

brigade (اسم)
دسته، تیپ، تشکیلات، فئه

warrior host (اسم)
فئه

پیشنهاد کاربران

بپرس