غیژ
/qiZZ/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (بن مضارعِ غیژیدن ) [قدیمی] = غیژیدن
پیشنهاد کاربران
صدای غژغژ جسمی که بسرعت در هوا پرتاب شود
لَنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب
✏ �مولانا�
لَنگ و لوک و خفته شکل و بی ادب
سوی او می غیژ و او را می طلب
✏ �مولانا�
ذوق زیاد