غیچ
لغت نامه دهخدا
گویش مازنی
پیشنهاد کاربران
غیچ/ ghich :یک جور هیزم.
مانند: یک جماز دارد و غیچ بار می زند و می آورد به شهر می فروشد.
کلیدر
محمود دولت آبادی
قیچ/ gič : ( ا. ) ( گیاهی ) گروهی از گیاهان علفی بوته ای یا درختچه ای از خانواده ی اسفند:
... [مشاهده متن کامل]
مانند: بیابان های اطراف آن را بوته های خار و هیمه و قیچ و . . . انقوزه پوشانده بود. ( اسلامی ندوشن )
فرهنگ بزرگ سخن
حسن انوری
انتشارات: سخن
مانند: یک جماز دارد و غیچ بار می زند و می آورد به شهر می فروشد.
کلیدر
محمود دولت آبادی
قیچ/ gič : ( ا. ) ( گیاهی ) گروهی از گیاهان علفی بوته ای یا درختچه ای از خانواده ی اسفند:
... [مشاهده متن کامل]
مانند: بیابان های اطراف آن را بوته های خار و هیمه و قیچ و . . . انقوزه پوشانده بود. ( اسلامی ندوشن )
فرهنگ بزرگ سخن
حسن انوری
انتشارات: سخن
غیچ/ ghich : یک جور هیزم
مانند: به کال شور می آمدند، دُرمنه و غیچ بار می کردند، به شهر می بردند و به نانوایی ها و زغالی ها می فروختند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
در گویش مازندرانی:
غیچ/ gič : لاغر، باریک اندام.
... [مشاهده متن کامل]
غیچ - غریچgič / gəruč : آوایی که از باز و بسته شدن لولای زنگ زده ی در و پنجره بر آید.
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر: جهانگیر نصری اشرافی
مانند: به کال شور می آمدند، دُرمنه و غیچ بار می کردند، به شهر می بردند و به نانوایی ها و زغالی ها می فروختند.
کلیدر
محمود دولت آبادی
در گویش مازندرانی:
غیچ/ gič : لاغر، باریک اندام.
... [مشاهده متن کامل]
غیچ - غریچgič / gəruč : آوایی که از باز و بسته شدن لولای زنگ زده ی در و پنجره بر آید.
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر: جهانگیر نصری اشرافی
سلام به شما ، من میخواهم اینجا برای بعضی کلمه ها عکس بزارم. اگر اجازه بدهید.