لغت نامه دهخدا
- غیم هاطل ؛ ابر ریزنده ، چه غیم بمعنی ابر و هاطل بمعنی ریزنده است. ( از غیاث اللغات )( از آنندراج ).
|| مِه. || اسفنج. ( دزی ج 2 ص 235 ). اسفنج و ابر مرده. ( ناظم الاطباء ). بمعنی غمام است که ابر مرده باشد. و آن را ابر کهن هم میگویند و آن چیزی است بمانند نمد کرم خورده ، و اسفنج البحرهمان است. ( از برهان قاطع ) ( آنندراج ). رجوع به اسنفج شود.
- غیم البحر؛ اسفنج. غیمه. ( تذکره داود ضریر انطاکی جزء اول ص 252 ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
گویش مازنی
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
غیم: ( در زبان عربی ) ابری که آسمان را بپوشد؛ غین. ( لغتنامه دهخدا )
غیم یعنی اَبر
آن کلمه اى که به لهجه مازنی معنی محکم و سخت میدهد، غایِم است که در عامه بعضا قایم هم تلفظ میکنند.
با چوب غایم بهم زد یعنی با چوب محکم به من زد.
بچه ها رفتند غایم باشی یک نوع من بازى که بچه ها خود را لک پنهان میکنند و دیگرى بابد بگرده و پیداش بکنه.
... [مشاهده متن کامل]
سوئیچ ماشین را به کجا غایم کردى؟ یعنی کجا پنهان کردى
آن کلمه اى که به لهجه مازنی معنی محکم و سخت میدهد، غایِم است که در عامه بعضا قایم هم تلفظ میکنند.
با چوب غایم بهم زد یعنی با چوب محکم به من زد.
بچه ها رفتند غایم باشی یک نوع من بازى که بچه ها خود را لک پنهان میکنند و دیگرى بابد بگرده و پیداش بکنه.
... [مشاهده متن کامل]
سوئیچ ماشین را به کجا غایم کردى؟ یعنی کجا پنهان کردى
ابر