غیقة. [ غ َ ق َ ] ( اِخ ) شکم وادیی است متعلق به بنی ثعلبه. کُثَیِّر گوید :
عفت غیقة من اهلها فجنوبها
فروضة حسمی قاعها فکثیبها
منازل من اسماء لم یعف رسمها
ریاح الثریا خلفة فضریبها.
( از معجم البلدان ).
غیقة. [ غ َ ق َ ] ( اِخ ) جایی است در پشت حرةالنار که متعلق به بنی ثعلبةبن سعدبن ذبیان است. کُثَیِّر گوید :
فلما بلغن المنتضی بین غیقة
و یلیل مالت فاحز ألت صدورها.
( از معجم البلدان ).
|| بقولی غیقة میان مکه و مدینه در بلاد غفار است. || بقولی دیگر، زمین پهناور و پست در ساحل بحرالجار است و وادیهایی دارد. || ابن السکیت گوید: غیقة، حسی ( آب فراهم شده در زیر ریگ ) هایی است در ساحل دریا بالای عُذَیبَه. در جای دیگر گوید: غیقة آب کوچکی دارد که در آن درخت خرماست و بسوی کوه جهینةالاشعر امتداد دارد. ( از معجم البلدان ).