- کظم غیظ ؛ فروخوردن خشم. فرونشاندن خشم.رجوع به کظم شود.
|| خشمی که از روی عشق و محبت باشد. عشق همراه با خشم. ( دزی ج 2 ص 235 ).
غیظ. [ غ َ ] ( اِخ ) ابن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان. نام بطنی است از قیس غیلان. زهیربن ابی سلمی گوید :
سعی ساعیاً غیظبن مرة بعدما
تبرک مابین العشیرة بالدم.
( از تاج العروس ).
|| بنی غیظ، قبیله ای است از قیس غیلان. منسوب به غیظبن مرة که در بالاذکر شد. رجوع به لسان العرب شود.