( غیطلة ) غیطلة. [ غ َ طَ ل َ ] ( ع مص ) تجارت گاو کردن گرفتن. ( منتهی الارب ذیل غطیل ). به تجارت گاو پرداختن. غیطل الرجل ؛ جعل تجارته فی البقر. ( از اقرب الموارد ). در منتهی الارب چنانکه اشاره شد به این معنی و معنی قبلی و بعدی غطیله بتقدیم طاءبر یاء آمده و صاحب تاج العروس گوید: در قاموس غطیل آمده ، ولی غلط است و درست آن غیطل است. رجوع به تاج العروس شود. || غیطله مردم در حدیث ؛ درآمدن آنان در سخن و بلند گردیدن خروش ایشان. ( از منتهی الارب ذیل غطیل ) ( از اقرب الموارد ). || خوردن و نوشیدن و شادمانی بر امن و بی خوفی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چیرگی خواب. ( منتهی الارب ). غلبه نُعاس. چیرگی پینگی. || ازدحام مردم. ( از اقرب الموارد ). || درهم شدگی و انبوهی و برآمدگی تاریکی شب. ( منتهی الارب ). اختلاط تاریکی شب. ( ناظم الاطباء ). درهم شدن تاریکی شب.سخت تاریک شدن شب. التجاج سواداللیل. ج ، غَیاطِل. ( از اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ). || ( اِ ) خروش و غوغا. ( منتهی الارب ). آواز و داد و فریاد. تقول : سمعت غیطلتهم و غیطلاتهم. || غیطله حرب ؛ بسیاری آواز و فریاد و گرد و غبار در جنگ. ( از اقرب الموارد ). || ماده گاو دشتی. ( مهذب الاسماء ) ( دهار ). گاو ماده وحشی یا گاو ماده مطلقاً. ( از اقرب الموارد ). رجوع به معنی بعدی شود. || چارپای فریادکننده. ( از تاج العروس ). مال مُطغی. ( اقرب الموارد ). در منتهی الارب آمده : غیطلة، مال نافرمان کن مردم را. و صاحب تاج العروس گوید: غیطلة را «المال المطغی » معنی کرده اند. لیکن از فراء نقل کنند که مطغی از طغا طغواً بمعنی زیاده روی در ستم نیست ، اگرچه بذهن چنین تبادر میکند، بلکه از «طغت البقرة الوحشیة طغیاً» است ؛ یعنی گاو وحشی فریاد کرد و همچنین است طغی الثور، فتأمل ذلک. || نعمت دنیا. ( منتهی الارب ). نعیم دنیا. ( از اقرب الموارد ). || درختان انبوه و درهم. ( منتهی الارب ). اَجَمَة. ( اقرب الموارد ). ج ، غَیطَل. ( منتهی الارب ) ( تاج العروس ). || جماعت درختان گز. ( منتهی الارب ).جماعةالطرفاء. ( تاج العروس ). || گروه مردم. ( منتهی الارب ). || ( ص ) شیردار از ماده گاو و آهو ماده. ج ، غَیاطِل. ( منتهی الارب ). یکی غیاطل ، بمعنی گاوان و آهوان شیردار. ( از اقرب الموارد ). غیطلة.[ غ َ طَ ل َ ] ( اِخ ) در معجم البلدان آمده : غیطلة و ذات اَسلام ، جایی از زمین یمامه در رحبةالهدار است. مخیس بن ارطاة گوید: تبدلت ذات اسلام فغیطلة - انتهی.