غیط

لغت نامه دهخدا

غیط. [ غ َ ] ( ع مص ) فروشدن در چیزی و درآمدن و پوشیده و ناپدید گردیدن. درآمدن چیزی در چیزی. ( منتهی الارب ). داخل شدن. غَوط. || ( اِ ) بستان. باغ. ( از اقرب الموارد ). باغ. باغ میوه. ج ، غیطان. ( دزی ج 2 ص 235 ). || کشت زار. زمین محصور کاشته شده. || زمین صیفی کاری. جالیز. ج ، غیطان. || غیط بصل ؛ زمین پیازکاری. || غیطالارانب ؛ محل فراهم آمدن خرگوشان. ( دزی ج 2 ص 235 ).

فرهنگ فارسی

فرو شدن در چیزی و در آمدن و پوشیده و ناپدید گردیدن یا بستان باغ .

پیشنهاد کاربران

بپرس