غیس. [ غ َ ] ( ع اِ ) بمعنی غیص یعنی گل و لای. ( دزی ج 2 ص 234 ). رجوع به غیص و غوص شود .غیس. ( ع ص ، اِ ) ج ِ غَیساء، بمعنی زلف انبوه. یقال : لمم غیس. ( از اقرب الموارد ). صاحب منتهی الارب آرد: لمم غیس ؛ زلف انبوه بسیار درهم پیچیده خوش - انتهی.