رشکم آید که بعشق از غم مهجوری گل
هیچکس منع جگرخواری بلبل نکند.
شبها که روی دل به خدای تو کرده ام
اول ادای شکر جفای تو کرده ام.
هلاک غمزه بیباک ترسازاده ای گردم
که در محشر بدو بخشند خون صد مسلمان را.
اجل از جمله ماتم زدگانش باشد
هرکه را چون غم هجران تو جلادی هست.
فغان ز چشم فریبنده فسون سازت
که یکدمم ز خیال تو با خدا نگذاشت.
لیلی شود آگه ز گرانباری ناقه
مجنون چو بحسرت نگرد جانب محمل.
نگه کنید دلم را که خوارکرده کیست
نظر به روز من و روزگار من مکنید.
غیرت برم از سوختن دوزخ جاوید
کو نیز مگر داغ تمنای تو دارد.
شب از حسرت نگاهش را تصور آنقدر کردم
که زهر غمزه اش آمد برون از چشم حیرانم.
بس که در بادیه عشق شهیدان غمند
استخوانهاست بجای خس و خاشاک آنجا.
شدم آزرده بنوعی ز تعلق که دگر
همتم تکیه به دیوار توکل نکند.
( از مجمعالخواص ص 219 ).
آذر در ذکر شاعران فارس گوید: غیرتی از ولایت عراق به هندوستان رفت و از آنجا به کاشان مراجعت کرد. این ابیات از اوست :بی مژده وصال نخیزد شهید عشق
صد بار اگر فرشته رحمت ندا کند.
( آتشکده آذر چ شهیدی ص 298 ).
صاحب صبح گلشن ( ص 301 ) اشعاری به غیرتی کشمیری نسبت داده است که بعضی از آنها در هفت اقلیم و آتشکده آذر و مجمع الخواص به نام غیرتی شیرازی آمده. و ظاهراً از اشعار همین غیرتی شیرازی باید باشد. رجوع به صبح گلشن ، مجمعالخواص ص 219، تذکره هفت اقلیم چ سربی هند ص 303، طبقات اکبری ج 2 ص 505، فارسنامه ناصری ج 2 ص 149، قاموس الاعلام ترکی و فهرست کتابخانه مدرسه سپهسالار ج 2 ص 638 شود.