غیر قابل تحمل

/qeyreqAbeletahammol/

برابر پارسی: برنتافتنی | توانفرسا، جانکاه

معنی انگلیسی:
insufferable, unbearable
insupportable

مترادف ها

intolerable (صفت)
سخت، دشوار، طاقت فرسا، بی نهایت، غیر قابل تحمل، تحمل ناپذیر، تن در ندادنی

unbearable (صفت)
طاقت فرسا، غیر قابل تحمل، تحمل ناپذیر، تاب ناپذیر

insufferable (صفت)
سخت، طاقت فرسا، غیر قابل تحمل، تحمل ناپذیر

فارسی به عربی

لایطاق ، لا یحْتَمَلُ

پیشنهاد کاربران

نامحتمل ؛ غیرقابل تحمل . که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود :
خیزم به روم که صبرنامحتمل است
جان در قدمش کنم که آرام دل است .
سعدی .
طاقت فرسا
Intolerable

بپرس