غیر عملی

/qeyre~amali/

معنی انگلیسی:
visionary, academic, airy-fairy, impracticable, romantic, impractical, inoperable, fantastic

مترادف ها

abstract (صفت)
مطلق، انتزاعی، مجرد، صریح، غیر عملی، بی مسما، عاری از کیفیات واقعی، خشک

impractical (صفت)
غیر عملی، نشدنی

impracticable (صفت)
غیر عملی، بیهوده، اجراء نشدنی

infeasible (صفت)
غیر عملی، نشدنی، اجراء نشدنی

impossible (صفت)
غیر عملی، غیر ممکن، ممتنع، نشدنی، نامحتمل، امکان نا پذیر، غیر میسر

inoperative (صفت)
غیر عملی، پوچ، باطل، غیر موثر، نامعتبر

unpractical (صفت)
غیر عملی

inexecutable (صفت)
غیر عملی

irrealizable (صفت)
غیر عملی

فارسی به عربی

غیر عملی
ملخص

پیشنهاد کاربران

بپرس