غیر عادی
/qeyre~Addi/
مترادف غیر عادی: عجیب، غریب، غیرمعمول، نامتداول، ناهنجار
متضاد غیر عادی: عادی، معمولی
برابر پارسی: نابهنجار | نابهنجار، ناهنجار
معنی انگلیسی:
واژه نامه بختیاریکا
( غیرعادی (شخص) ) کار نسره
مترادف ها
غیر عادی، ناهنجار، خل
غیر عادی، غریب، خارق العاده، غیرمعمول، مخالف عادت
غیر عادی، غریب، غیر معمولی، غیر متداول، نادر، کمیاب، غیرمعمول
غیر عادی، غریب، عجیب، گریزنده از مرکز، بیرون از مرکز
غیر عادی، خیلی خوب، شگفت اور، فوق العاده، خارق العاده
غیر عادی، ناهنجار
غیر عادی، مطلق، کاملا، بحداکثر، باعلی درجه
غیر عادی، خل، بیگانه، خارجی، غریب، عجیب، عجب، اجنبی، نامعلوم، غریبه، ناشناس، نااشنا
غیر عادی، چرند، عجیب، طاق، عجیب و غریب، تک، فرد
مغایر، غیر عادی، بی مورد، بی شباهت، خارج از رسم، غیر متشابه، بی ترتیب
غیر عادی، بی ترتیب، خلاف قاعده، غیر معمولی، بی قاعده، نا مرتب، بی رویه
غیر عادی، بسیار، عجیب، مرموز، خارق العاده، ناشناس، جالب توجه
غیر عادی، غیرمعتاد
فارسی به عربی
استثنائی , غیر عادی
پیشنهاد کاربران
ناآشنا
در پارسی " نارودی ، ناروندیک "
غیرعادی شدن = ناروندیدن
غیرعادی شدن = ناروندیدن
غیر معمول
غیر طبیعی