غیداقی. [ غ َ ] ( ص نسبی ) منسوب به غیداق ( اِخ ). رجوع به غیداق شود. || نوعی از تیر بغایت سخت که سنگ را میشکند و از غیداق آرند. ( از برهان قاطع ) ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ) : به یک گشاد ز شست تو تیر غیداقی شود چو پاسخ کهسار باز تا غیداق.
خاقانی.
رجوع به غیداق ( اِخ ) شود. - تیر غیداقی ؛ تیری بغایت سخت که سنگ را میشکند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به غیداقی در سطرهای بالا شود.
فرهنگ عمید
۱. تهیه شده در غیداق: به یک گشاد ز شست تو تیر غیداقی / شود چو پاسخ کهسار باز تا غیداق (خاقانی: ۲۳۵ ). ۲. اهل غیداق.