غیب دانستن. [ غ َ / غ ِ ن ِ ت َ ] ( مص مرکب ) آگاه بودن بر رازهای نهان از خلق. از عالم غیب آگاهی داشتن. دانستن غیب. رجوع به غیب شود : گفتم : زندگانی خداوند دراز باد. غیب نتوانم دانست ، اما این مقدار دانم که... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 324 ). گفت در ظاهرش عیب نمی بینم و در باطنش غیب نمیدانم. ( گلستان سعدی ). غیب ندانند مگر اهل غیب عیب نبینندبجز اهل عیب.
خواجوی کرمانی.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) آگاه بودن بر رازهای نهان از عالم غیب مطلع بودن .