غیاض

لغت نامه دهخدا

غیاض. ( ع اِ )ج ِ غَیضَة، بمعنی بیشه و جنگل و درختان انبوه در ایستادنگاه آب. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( دهار ) ( اقرب الموارد ). اَغیاض. غیضات. ( اقرب الموارد ). رجوع به غَیضَة شود : در حرم این ارم متغیر است و در غیاض این ریاض متفکر. ( سندبادنامه ص 38 ). در ریاض و غیاض آن کوه چرا میکردند. ( سندبادنامه ص 121 ).

غیاض. [ غ َی ْ یا ]( ع ص ) بیشه وان. ( مهذب الاسماء ). بیشه بان. نگهبان بیشه. صیغه مبالغه است از اسم جامد غیضه بمعنی بیشه.

فرهنگ فارسی

بیشه وان بیشه بان نگهبان بیشه

پیشنهاد کاربران