غیاث الدین اعظم شاه

پیشنهاد کاربران

غیاث الدین اعظم شاه ( بنگالی: গিয়াসউদ্দীন আজম শাহ ) سومین سلطان بنگال و سلسله الیاس شاهیان بود وی یکی از برجسته ترین سلاطین قرون میانه در بنگال بود. او با امپراتوری مینگ چین روابط دیپلماتیک برقرار کرد. او با متفکران برجسته در ایران، از جمله حافظ شیرازی، تماس های فرهنگی داشت و آسام را فتح کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

غیاث الدین اعظم شاه پس از نبرد گوالپارا در سال ۱۳۹۰، با کمک لشکر خود، پدرش سلطان سکندر شاه به زیر کشید و خود سلطان بنگال شد. با این وجود اعظم شاه دستور داد که کسی پدرش را نکشد. وی در اوایل سلطنتش، کاماروپا، در آسام امروزی، را فتح کرد. از جمله منافع سلطنت وی ایجاد نوعی دستگاه دادگستری مستقل و تقویت فرهنگ فارسی و بنگالی بود.
غیاث الدین اعظم شاه با ارسال سفیر به دربار سلسله مینگ در پکن، پیشگام روابط دیپلماتیک با چین به شمار می رود. او فرستاده ها و هدایایی را با امپراتور یونگ لو تبادل کرد. او برای مقابله با نفوذ همسایگانش، از جمله سلطان دهلی، به ایجاد یک همکاری استراتژیک با چین علاقه مند بود. غیاث الدین اعظم شاه همچنین روابط خوبی با سلطان جونپور در شمال هند برقرار کرد. وی فرستاده هایی نیز به حجاز فرستاد و تأمین مالی ساخت مدرسه های دینی در مکه و مدینه را عهده دار شد.
غیاث الدین حامی دانشمندان و شاعران بسیاری بود. از جمله مکاتباتش با حافظ شاعر فارسی گو، را حفظ می کرد. شاه محمد ساغر، شاعر مسلمان بنگالی، اثر مشهور خود، یوسف و زلیخا را در زمان سلطنت غیاث الدین نوشت. همچنین شاعر هندو، کریتیباس اوجا، حماسه باستانی هندوستان، رامایانا را در زمان سلطنت او با عنوان کریستیواس رامایان ( Krittivasi Ramayan ) به زبان بنگالی ترجمه کرد.
غیاث الدین اعظم شاه هم عصر خواجه حافظ شیرازی بود و با این شاعر بزرگ فارسی گوی مکاتبه داشت. دربارهٔ چگونگی آغاز این مکاتبه روایتی در کتاب آیین اکبری اثر ابوالفضل علامی و ریاض السلاطین آمده است. مبنی بر اینکه روزی سلطان به بیماری مهلکی دچار شده بود و به سه تن از زنان حرم به نام های سرو، گل و لاله دستور داد که پس از مرگ او بدنش را بشویند. چون سلطان از بیماری نجات پیدا کرد به این سه زن محبت بسیار می کرد و این محبت دیگر زنان حرم را به حسادت واداشت؛ چنان که به ایشان به استهزاء غساله می گفتند. سلطان که از این امر آگاهی یافت بر آن برآمد که با قصیده ای دل ایشان را به دست آورد. پس مصرع «ساقی حدیث سرو و گل و لاله می رود» را سرود، اما در مصرع بعدی ماند. چون هیچ یک از شاعران دربار نتوانستند وی را یاری نمایند، سلطان شعر ناتمامش را به همراه دعوت نامه ای برای حافظ به شیراز فرستاد. حافظ مصرع ناتمام سلطان را با مصرع «وین بحث با ثلاثه غساله می رود» کامل کرد؛ اما به خاطر کهولت سن* از سفر به بنگال خودداری کرد و در عوض غزلی که در زیر آمده را برای سلطان غیاث الدین هدیه کرد. آمدن نام سلطان غیاث الدین و اشاره به دیدار از بنگال از لحاظ تاریخی این روایت را تأیید می کنند.

غیاث الدین اعظم شاه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/غیاث‌الدین_اعظم‌شاه

بپرس