غژیده

لغت نامه دهخدا

غژیده. [ غ َ دَ / دِ ] ( ن مف ) از غژیدن. برهم نشسته و به هم چسبیده. ( برهان قاطع ). رجوع به غژیدن شود. || خزیده. رجوع به غژیدن شود. || نشسته به راه رفته. ( برهان قاطع ). نشسته به راه رفته ، مانند طفلان و مردمان شل. رجوع به غژیدن شود.

فرهنگ عمید

خزیده، برهم نشسته.

پیشنهاد کاربران

بپرس