غژاک

لغت نامه دهخدا

غژاک. [ غ َ ] ( اِ ) بوی ناخوش و گنده که از دهان برآید، و آن را غشاک به شین معجمه نیز گفته اند. ( آنندراج از فرهنگ فرنگ و کشف اللغات ). رایحه بد به طور مطلق. ( از فرهنگ شعوری ). ظاهراً مصحف غشاک و غساک است :
بر همه روی زمین میرود ار جسم بدش
که سراپای وجودش شده آلوده غژاک.
ابوالمعانی ( از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 181الف ).

پیشنهاد کاربران

بپرس