لغت نامه دهخدا
- راست غژ ؛ راست رو. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ذیل غژیدن ).
- کژغژ ؛ کج رو. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ذیل غژیدن ).
غژ. [ غ ِژژ ] ( اِ صوت ) حکایت صوت گلوله تفنگ و امثال آن ، گاه شکافتن هوا : غژی کردن .
فرهنگ فارسی
( اسم ) حکایت صوت گلوله تفنگ و مانند آن به هنگام شکافتن هوا .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
افتان و خیزان رفتن
روی چهار دست و پا خزیدن
مانند اطفال روی سینه و شکم رفتن
گر تو باشی راست ور باشی تو کژ
پیشتر می غژ بدو واپس مغژ
✏ �مولانا�
روی چهار دست و پا خزیدن
مانند اطفال روی سینه و شکم رفتن
گر تو باشی راست ور باشی تو کژ
پیشتر می غژ بدو واپس مغژ
✏ �مولانا�