غویه

لغت نامه دهخدا

( غویة ) غویة. [ غ َ وی ی َ ] ( ع ص ) تأنیث غَوی . ج ، غَویّات. رجوع به غَوی شود.
غویه. [ ی َ / ی ِ ] ( اِ ) چوبی که با آن روغن میکشند. چوب روغن کشی. ( از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 192 الف ) ( اشتینگاس ).شیرزنه. چوب شیرزنه. ( ناظم الاطباء ). با غن و غنگ مقایسه شود. || لوله خمیده که بدان مایعی را از ظرفی به ظرف دیگر ریزند و به فرانسه سیفون گویند. || درنا. کلنگ ( مرغ ). ( ناظم الاطباء ).

غویه. [ غ َ وی ی َ] ( اِخ ) از اعلام است. ( منتهی الارب ) ( تاج العروس ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) مونث غوی .
از اعلام است

دانشنامه عمومی

غویه یک منطقهٔ مسکونی در عربستان سعودی است که در استان جازان واقع شده است. [ ۱]
عکس غویه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس