غوچ

/quC/

معنی انگلیسی:
ram

لغت نامه دهخدا

غوچ. ( ترکی ، اِ ) گوسفند شاخدار جنگی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . گوسفند شاخدار. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). میش نر شاخدار جنگی. لفظ ترکی است. ( غیاث اللغات ). قوچ. قُج. کاشغری آرد: قج ، کبش ، و آن بزبان غزی است و اصل وی قُجُنکار است. ( کاشغری ج 1 ص 270 از حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به قوچ شود :
سپاهی ز گردان کوچ و بلوچ
سگالیده جنگ مانند غوچ.
فردوسی.
زود بینی شکسته پیشانی
تو که بازی بسر کنی با غوچ.
سعدی ( گلستان ).
|| شکار کوهی. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || گوزن نر. ( اشتینگاس ).

فرهنگ فارسی

گوسفندی شاخدارجنگی، راک، تکل، درترکی قوچ میگویند
قوچ

فرهنگ عمید

= قوچ

دانشنامه عمومی

غوچ ( به لاتین: Ghowch ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده است. [ ۱]
عکس غوچ
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بپرس