غولیدن

لغت نامه دهخدا

غولیدن. [ دَ ] ( مص ) گریزانیدن. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ). فراری دادن. شکست دادن. || تحریک به جنگ. ( اشتینگاس ). برآغالانیدن بر جنگ. ( ناظم الاطباء ). || تحریک کردن. کسی را به کاری واداشتن. ( شعوری ج 2 ورق 190 ب ). || سرزنش کردن. گله کردن. فحش و ناسزا گفتن. ( اشتینگاس ). || رفع تشنگی کردن. ( اشتینگاس ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس