غولک. [ ل َ ] ( اِ ) کوزه ای باشد که تمغاچیان و مردم مشاهد متبرکه دارند تا زر و سیمی که از مردم بگیرند یا مردم بطریق نذر نهند در میان آن اندازند.( فرهنگ جهانگیری ). کوزه چرم کرده که تمغاچیان و محترفه زر در آن اندازند. ( فرهنگ رشیدی ). کوزگک سفالین یا صندوقچه ای فلزی که کودکان پول در آن ریزند و جمع کنند. غُلَّک. غوله. طَبل. کولک. قُلَّک. رجوع به برهان قاطع، انجمن آرا، آنندراج ، غُلَّک و قلک شود. || راز و رمز و هر چیز پنهانی. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) کوزه ای که تمغاچیان و مردم مشاهد متبرکه که دارند تازر و سیمی که از مردم بگیرند در آن ریزند ۲ - کوزه ای سفالین یا صندوقچه ای که کودکان پول خود را در آن ذخیره کنند .
فرهنگ عمید
= قلک
گویش مازنی
/ghoolak/ نام پرنده –سسک بید & بلبل کر که به آن خر پنو نیز گفته می شود - گیج و منگ