غوله

لغت نامه دهخدا

( غولة ) غولة. [ ل َ ] ( ع اِ ) مؤنث غول. غول ماده. مقابل غول نر. رجوع به غول شود.
غوله. [ ل َ / ل ِ ] ( اِ ) بمعنی غولَک. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). غُلَّک. طَبل. کولک. قُلَّک. رجوع به غولک و قلک شود. || انبار غله. ( فرهنگ جهانگیری ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) :
خشک زارا که کشتزار بود
هر کجا غوله غوله زار بود.
سنایی ( از فرهنگ جهانگیری ).

غوله. [ غ َ / غُو ل َ / ل ِ ] ( ص ) مردم خام بیعقل. ( فرهنگ جهانگیری ). مردم بیعقل و خام و کودن. ( برهان قاطع ). با کلمه خُل مقایسه شود. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث غول ماده غول .

فرهنگ معین

(غُ لِ ) (ص . ) ۱ - خام ، نارس . ۲ - بی عقل .

فرهنگ عمید

۱. خام، نارس.
۲. بی عقل، کودن.
= قلک

گویش مازنی

/ghoole/ خون سرد بی توجه

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
زبان سکایی که امروزه در زمره زبان های ایرانی شرقی دسته بندی می شود، به زبان ایرانی نیای زبان های سکاها گفته می شود. سکاها از هزارهٔ اول پیش از میلاد تا هزارهٔ اول میلادی، منطقهٔ وسیعی را از کناره های دریای سیاه تا مرزهای چین در تصرف داشتند. این قبایل در نوشته های پارسی باستان - saka، در منابع یونانی skuthai نامیده شده اند. واژه سکا، در زمان و مکان، کاربرد بسیار گسترده ای دارد، [۲] و سرزمین آن ها چنان پهناور و دارای تیره های گوناگون بود که به گزارش هرودوت، سکاهای فرادریا برای دانستن زبان آنان که در دوردست شرقی ( خوارزم و سغد ) می زیستند، نیاز به ترجمه داشته و در سرزمین خود برای گذر یک کاروان از دهانه ولگا در دریای کاسپین تا کوهستان اورال نیاز به هفت ترجمان برای هفت زبان بود. به گفته ماکس مولر این زبان ها می تواند دربرگیرنده زبان تاتارها، اسلاوها و فین - اوگری ها، از ساکنان سرزمین سکاها باشد. گرچه گویا هرودوت از شرقی ترین سکاها در شمال رود زرد، در نزدیکی دشت اوردوس چین و جنوب سیبری ( نیاکان شیونگ نو یا خیون ) تا کوهستان آلتای خبری نداشته است. زبان قبایل سکایی غربی را که در دورهٔ باستان در مناطق شمال دریای سیاه و در همسایگی یونانی ها می زیستند، اسکولوتی است که امروزه بیشتر با نام یونانی آن، اسکیتی می نامند. در کتیبه های پارسی باستان از چهار دسته قبایل سکائی زیر نام برده شده است: سکاهای تیزخود، سکاهای آن سوی سغد، سکاهای هوم نوش، سکاهای فرا دریا ( آن سوی دریای سیاه ) .
...
[مشاهده متن کامل]

لینک منبع پایین قرار می دهم
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
ق حرف بیست وچهارم در الفبای فارسی، حرف بیست ویکم در الفبای عربی ( قاف ق ) و نوزدهمین حرف از حروف الفبای عبری ( کوف ק ) است.
در اغلب گویش های زبان فارسی حرف ق ( قاف ) و غ ( غین ) متفاوت تلفظ می شوند اما در برخی گویش ها و لهجه ها این دو حرف یکسان تلفظ می شوند.
بیشتر واژه هایی که با همخوان /ق/ آغاز می شوند، ریشهٔ عربی دارد معرب هست در بعضی از واژه ها که از فارسی یا زبان های دیگر وارد زبان عربی شده و سپس دوباره وارد زبان فارسی شده است، همخوان ( صامت ) ابتدایی به �ق� تغییر کرده است. برای نمونه �قند� معرب �کند� و �قرمز� معرب �کرمست�. برخی دیگر از واژه های فارسی که همخوان غین در آن شنیده می شود به غلط با قاف نوشته شده است. مانند قباد، قشنگ، قالیچه و قلندر. بعضی از واژه های فارسی هم هستند که همخوان آغازین آن ها به �ق� تبدیل شده است. برای نمونه �قلک� که در اصل به صورت �کولک� و �غلک� رایج بوده است. حرف ق از حرف های عربی است طبق در کتاب فرهنگ واژه های اوستا این کلمه غ در این کتاب است.
لینک منبع. پایین قرار می دهم

غولهغولهغوله
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/ق
نارس
خام و نپخته
بی عقل
غوله ای را که بر آرایید غول
پخته پندارد کسی که هست گول
✏ �مولانا�