غوطه ور کردن. [ طَ / طِ وَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) فروبردن چیزی یا کسی را در آب. سر در آب فروبردن. غوطه دادن. غوته دادن. رجوع به غوطه و غوته شود.
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱ - فرو بردن کسی یا چیزی را در آب ۲ - غرق کردن .
پیشنهاد کاربران
بسیلاب دادن . [ ب ِ س ِ دَ ] ( مص مرکب ) در آب فروبردن یعنی غرق کردن : گرد برمی آرد از رنگین لباسان چشم شوردادشبنم دفتر گل را به سیلاب نظر. صائب ( از آنندراج ) . و رجوع به سیلاب شود.