غوطه خور

لغت نامه دهخدا

غوطه خور. [ طَ / طِ خوَرْ / خُرْ ] ( نف مرکب ) آنکه در آب غوطه خورد. غواص. ( ناظم الاطباء ). غوطه خوار. غوطه ور. فرورونده در آب. سر به آب فروبرنده : قَمّاس ؛ غوطه خور. ( منتهی الارب ). || هر چیزی که در زیر آب فروشده باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به غوطه و غوته شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه در آب غوطه خورد فرو رونده در آب .

پیشنهاد کاربران

بپرس