غوشه

/quSe/

لغت نامه دهخدا

غوشه. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) گیاهی است که در هنگام تری آن را نان خورش کنند و چون خشک شود دست شوی سازند و آن نوعی از کماة باشد و زنان آن را در حلوا کرده بپزند و بجهت فربهی خورند. ( فرهنگ جهانگیری ). مخفف غوشنه. ( فرهنگ نظام ). غوشنه. غویشه. غرشنه. غوبنگ. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به غوشنه شود. || نوعی از طعام که آن را ترینه گویند. ( برهان قاطع ). || درخت غوش که از چوب آن تیر و نیزه و زین اسب سازند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به غوش شود. || خوشه غلات و خوشه انگور و خرما. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی از طعام که آن را ترینه سازند .

فرهنگ معین

(ش ) (اِ. ) نک خوشه .
(شَ یا ش ) (اِ. ) نوعی از طعام که آن را ترینه سازند.

فرهنگ عمید

خوشۀ خشک شدۀ جو یا گندم.

گویش مازنی

/ghooshe/ خوشه

پیشنهاد کاربران

بپرس