غوشاک

لغت نامه دهخدا

غوشاک. ( اِ ) محوطه و چاردیواری باشد که شبها گاوان و گوسفندان و چارپایان دیگر در آنجا بسر برند. ( برهان قاطع ). غوشا. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ جهانگیری ). غوشاد. غوشای. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ). || سرگین خشک حیوانات. غوشا. غوشاد. غوشای. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( فرهنگ رشیدی ). پاچک. ( فرهنگ جهانگیری ).

پیشنهاد کاربران

بپرس