دیو الحاح غوایت میکند
شیخ الحاح هدایت میکند.
مولوی ( مثنوی ).
غوایة. [ غ َ ی َ ] ( ع مص ) بیراه شدن. ( المصادر زوزنی ) ( دهار ). بیراه شدن و نومید شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). گمراه شدن. ( ترجمان علامه ٔجرجانی تهذیب عادل ). گمراهی. ( غیاث اللغات ). بمعنی غَی . ( منتهی الارب ). بیراهی. || ( اصطلاح تصوف ) حالتی است که برای سالک در سلوک دست دهد یعنی سالک آنچه را موجب وصول به مطلوب است ندارد و در آن خطا میکند، و تعریف غوایت به اینکه سالک موجبات وصول به مطلوب را نداشته باشد درست نیست ، زیرا کسی که از تحصیل مطالب به کلی بازنشیند و اصلاً رهروی نکند فاقد موجبات غوایت نیست ، و قول بعضی را که گفته اند: غوایت پیمودن راهی است که به مقصد نرسد نیز نمیتوان پذیرفت. ( از کشاف اصطلاحات الفنون چ استانبول ج 2 ص 1099 ).