یاقوت وار لاله ، بر برگ لاله ژاله
کرده بر او حواله ، غواص در دریا.
کسایی.
نه غواص گوهر نه عطار عنبربنزدیک نرگس چه مقدار دارد؟
ناصرخسرو.
مرد غواص به دریای بزرگ اندرجان شیرین بدهد بر طمع مرجان.
ناصرخسرو.
اندر بن دریاست همه گوهر و لؤلؤغواص طلب کن چو رَوِی بر لب دریا.
ناصرخسرو.
غواص بحر عشقم بر ساحل تمنی چندین صدف گشادم هم گوهری ندارم.
خاقانی.
ای درّ برگزیده که غواص کرده ای در بحر فکر خاطر دردانه سنج را.
خاقانی.
غواصان ادب و هنر در دریای مروت و فتوت ایشان درهای ثمین و جوهرهای نفیس می یافتند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 ص 17 ).نطع پر از زخمه و رقاص نه
بحر پر از گوهر و غواص نه.
نظامی.
گلش زیر عرق غواص گشته تذروش زیر گل رقاص گشته.
نظامی.
سخن گوهر شد و گوینده غواص به سختی در کف آید گوهر خاص.
نظامی.
غواص گر اندیشه کند کام نهنگ هرگز نکند در گرانمایه به چنگ.
سعدی ( گلستان ).
|| کنایه است از محتال در تدبیر معیشت. ( از تاج العروس ). || ( اِ )پرنده ای است. ( اقرب الموارد ) . در قاموس کتاب مقدس آمده : غواص یکی از مرغهای ناپاک به بزرگی کلاغ است. رنگ سیاه و منقار بلند و پاهایی پره دار مانند پاهای اردک دارد. در آب فرورود و ماهی را شکار کند. مردم چین آن را برای شکار ماهی تربیت کنند. به ترکی قره باتاغ یا قره باتاق گویند. غَطّاس. غَمّاسة. رجوع به غطاس ، غماسة و غواصة شود.بیشتر بخوانید ...