کدخدای علی تگین و علی تگین این حدیث را غنیمت شمردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 355 ).
جفا و ستم را غنیمت شمارد
وفا و لطف را به پیکار دارد.
ناصرخسرو.
خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمرزآن پیشتر که بانگ برآید فلان نماند.
سعدی ( گلستان ).
غنیمت شمار این گرامی نفس که بی مرغ قیمت ندارد قفس.
سعدی ( بوستان ).
خیز و غنیمت شمار،جنبش باد ربیعناله موزون مرغ ، بوی خوش لاله زار.
سعدی ( طیبات ).
باغ فردوس لطیف است ولیکن زنهارتو غنیمت شمر این سایه بید و لب کشت.
حافظ.
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد.
حافظ.
|| هستی وحیات خود را منفعت خویش دانستن. ( ناظم الاطباء ).- به غنیمت شمردن ؛ غنیمت شمردن. غنیمت دانستن. به غنیمت گرفتن :
از بیوفا وفا به غنیمت شمار از آنک
یک قطره آب نادره باشد ز چشم کور.
ناصرخسرو.
از چو منی سر به هزیمت نبردصحبت خاکی به غنیمت شمرد.
نظامی.
بغنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح تا دل مرده مگر زنده کند کین دم از اوست.
سعدی.
- غنیمت شمردن فرصت ؛ سود بردن از فرصت. استفاده کردن از موقع. رجوع به غنیمت شود.